من به شکل خداگونه ای به دنیا امدم
وگونه هایم برافروخته شد
من به درگاه هیچ خدایشان زانو نزدم
که زانوانم سرخ شد
من به ظلمت هیچ کدامشان گمراه نشدم
که لبانم زخم شد
من به فریاد درونم ندا دادم
که زبانم سبز شد
من به زندگی شان پشت کردم
که اغاز عشق شد
من به درونم راه شان ندادم
که خانه ام قبر شد